غیرمتمرکزسازی بلاکچین، مهم‌ترین مسئله‌اش انباشته کردن اصطلاحات فنی نیست، بلکه در عمل آن «داور میانی» را که میان شما و شریک‌تان ایستاده و اختیار «زندگی و مرگ» را در دست داشت، به‌طور کامل از میان برداشته است。

در سناریوهای سنتی، برای انتقال پول حتماً باید بانک اجازه دهد، جریان سرمایه کاملاً به چهرهٔ نهادها بستگی دارد؛ داده‌ها در مراکز دادهٔ متمرکز مثل علی‌بابا کلود یا آمازون نگهداری می‌شوند، با یک اطلاعیه حساب شما فوراً غیرفعال و داده‌ها غیرقابل دسترس می‌شوند. اما بلاکچین این «کنترل تک‌نقطه‌ای» را به‌طور کامل درهم می‌شکند: نه مقر مرکزی وجود دارد، نه مدیرعاملی که حرف آخر را بزند، و نه کلید اصلی که با یک کلیک همه چیز را خاموش کند。

به جایش صدها هزار دستگاه در سراسر جهان — از سرورهای حرفه‌ای تا کامپیوترهای شخصی (که همگی «گره» نامیده می‌شوند) — یک شبکهٔ همکاری بدون مرکز تشکیل می‌دهند. هرگاه بخواهید انتقال یا تعامل داده‌ای انجام دهید، کافی است مستقیماً به کل شبکه پخش کنید — همهٔ گره‌ها با هم صحت تراکنش را بررسی می‌کنند، با هم تأیید می‌کنند و سپس اطلاعات را در دفتر کل توزیع‌شده می‌نویسند. حتی اگر ۱۰۰۰ یا ۱۰۰ هزار گره را خاموش کنید، تا وقتی یک گره فعال باشد، کل شبکه به کارش ادامه می‌دهد و به‌خاطر خرابی یک نقطه متوقف نمی‌شود。

این مثل آن است که یک دارایی را داخل یک ظرف شفاف مشترک بگذارید و در فضای عمومی جهان پرت کنید: هر عابری (گره) می‌تواند مقدار دارایی و مسیر جابه‌جایی آن را ببیند، اما هیچ‌کس به‌تنهایی نمی‌تواند ظرف را بشکند و دارایی را بردارد. چون همهٔ شرکت‌کنندگان دقیقاً یک «کپی یکسان از ظرف» دارند، هر گونه تغییر یک‌طرفه فوراً توسط کل شبکه رد می‌شود。

در نهایت، جوهرهٔ غیرمتمرکزسازی هرگز «همه با هم مدیریت کنیم» نبوده، بلکه «هیچ‌کس به‌تنهایی نتواند کنترل کند» بوده است — این با همکاری توزیع‌شده، قدرت مطلق نهادهای متمرکز را کاملاً درهم می‌شکند تا هر تعاملی بدون واسطه، کاملاً قابل ردیابی و مقاوم در برابر دستکاری انجام شود。